در این رابطه، باید امور زیر، مورد بررسی قرار گیرد:
1. معنی وظیفه و حق؛
۲. وظایف و حقوق متفاوت همسران از نظر اسلام و دلیل آن؛
٣. نگاهی بر وظایف و حقوق متقابل زن و شوهر؛
۴. کوشش متقابل همسران در حفظ عفّت همدیگر؛
۵. اصلاح زن و شوهر و دستور طلاق در موارد استثنایی و نادر.
***
1- معنی وظیفه و حق
«وظیفه» به معنی کار و خدمتی است که شخصی آن را در برابر حق دیگری انجام میدهد و بر خود لازم میداند که آن را انجام دهد.
«حق» که جمع آن «حقوق» است، معانی مختلف دارد؛ ولی وقتی که در برابر «وظیفه» قرار گرفت، به معنی یک نوع حظّ و نصیب است. مثلاً پدر بر گردن فرزندْ حق دارد، یعنی در قبال زحمتی که در مورد فرزندش انجام داده، حظّ و نصیبی بر دوش او دارد که فرزند باید آن را ادا کند.
مطلب دیگر اینکه «حق» و «وظیفه» دو موضوع متلازم هستند؛ یعنی هر جا که وظیفه هست، در مقابلش، حق نیز هست. چنان که هر جا برای کسی حقی قرار داده شده، در مقابل، وظیفه یا وظایفی به عهده او خواهد بود.
پدر اگر بر گردن فرزند، حق دارد، به خاطر وظایفی است که نسبت به فرزند انجام داده است و فرزند اگر موظف است به پدر احترام بگذارد، در برابر حقی است که از ناحیه پدر بر گردن او ثابت است.
بنابراین، هر جا وظیفهای وجود دارد، در کنار آن، حقی نیز وجود دارد. مثلاً اگر کارمند، وظایفی که در عهده اوست، انجام بدهد، در مقابل آن، حقی بر عهده کارفرما پیدا میکند. مثلاً کارفرما باید در هر ماه، مبلغی به او بپردازد. حال اگر کارمند به وظایف خود عمل نکرد، چنان حقی بر عهده کارفرما نخواهد بود و اگر به وظایف خود عمل کرد، کارفرما نمیتواند حق مشخص (مبلغ ماهیانه) او را نپردازد. پس هر جا که حق است، وظیفه نیز هست و هر جا که وظیفه هست، حق نیز هست.
زن و شوهر، نسبت به همدیگر وظایفی دارند و بر همین اساس، نسبت به همدیگر حقوقی خواهند داشت. اگر هر دو به وظایف خود عمل کنند و هر دو به حقوق خود برسند، زندگی آنها بر اساس صحيح و عدالت استوار است وگرنه زندگی، غیر صحیح و خلاف عدالت خواهد بود. علّت اساسی فروپاشی زندگی زناشویی، طلاق و جدایی و پیامدهای شوم آن، براثر عدم هماهنگی و همطرازی حق با وظیفه است.
بنابراین باید هر کدام از زن و شوهر، وظیفه خود را نسبت به همدیگر بشناسند و حقوق خود را نیز بشناسند و هر دو این دو اصل را رعایت کنند تا کانون خانواده به صورت یک کانون گرم و پربار و استوار درآید. بر همین اساس، در فرازی از آیه ۲۲۸ سوره بقره میخوانیم:
«وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ:
و برای زنان، همانند (و همطراز) وظایفی که بر دوش آنهاست، حقوق شایستهای قرار داده شده است».
2- از وظایف متفاوت زن و شوهر نسبت به همدیگر
نخست، باید توجّه داشت که این حقیقت را هرگز نمیشود انکار کرد که زن و مرد از نظر جسمی و روحی دارای تفاوتهای زیادی هستند. ساختار وجود جنس زن، برای کارهای عاطفی و سبک و لطيف آفریده شده و کارهایی که به خشونت و یا دقت بیشتری نیازمند است، متناسب با ساختار وجود مرد است. (البته منظور، مقایسه در نوع مرد با نوع زن است و قوانین، همیشه متوجّه نوع است، نه تکتک افراد).
بر همین اساس، وظایفی که اسلام برای هر یک از زن و مرد، مقرر کرده، بر اساس هماهنگی و تناسب با ساختار وجودی آنها و عین عدالت است. نه اینکه در وظایف متفاوت، به یکی ظلم شده باشد و به دیگری افزون از حقش داده شده باشد. مثلاً در تشکیل کانون خانواده، (از نظر اسلام) «سرپرستی» بر عهده مرد است؛ ولی مقام «معاونت» بر دوش زن نهاده شده است. وضع ساختمانی مرد ایجاب میکند که عهدهدار مسئولیت و مدیریت خانه گردد و وضع ساختمانی زن اقتضا میکند که معلم خانه باشد و نقش معاون را ایفا نماید.
وضع ساختار مرد، ایجاب میکند که کارهای بیرون خانه را که نوع سخت و خشن است انجام دهد و وضع ساختار زن اقتضا میکند که کارهای داخل خانه مانند خانهداری، بچهداری، و شوهرداری و تعلیم و تربیت فرزندان را به عهده بگیرد.
البته ناگفته نماند که هر یک از این وظایف، «مسئولیت» است نه مقام؛ ناگفته نشود که مقام زن را پایین آوردیم و به او اهانت کردیم. نه، چنین نیست. مسائل در حول محور مسئولیت میگردد و ارزش مسئولیت تربیت فرزند و مقام مادری، هرگز کمتر از ارزش کار شوهر در بیرون خانه در هر مقامی که هست نیست. درجه مقام هر کسی بستگی به درجه پاکی و صداقت و انجام وظیفه او دارد.
بنابراین اگر در قرآن میخوانیم:
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ؛[1]
مردان سرپرست زنان هستند».
این سرپرستی، یک نوع خدمتگزاری است که بر اساس ساختار وجود مرد و زن، مقرر شده است.
توضیح بیشتر اینکه: خانواده، یک واحد کوچک اجتماعی است و نیاز به رئیس و معاون دارد. رئیس خانواده، شوهر است و معاون او، همسر اوست. منظور از رئیس در اینجا مسئولیت رهبری است که باید بر اساس عدل و انصاف و مشورت باشد تا مبادا کارش به استبداد و خودکامگی و زورگویی کشیده شود.
فیالمثل، خانهای در بلندی قرار گرفته و باید دو پله را طی کرد تا وارد آن شد. یکی از این دو پله، بالاتر قرار گرفته؛ ولی در عین اینکه در مکان بالاتر است، هیچ مزیتی بر پله پایینتر ندارد. میزان در ارزشیابی، انجام وظیفه است. اگر زن و شوهر، هر دو به وظیفه خود عمل کنند، در ترازوی ارزش، هر دو مساوی هستند و پاداش یکسان دارند، گرچه یکی در پله اول است و دیگری در پله دوم باشد.
نتیجه اینکه: تفاوت وظیفه زن و مرد به خاطر تحکیم و حفظ خانواده، دلیل برتری یکی از آنها بر دیگری نیست، بلکه هر کدام به تناسب ساختار جسمی و روحی خود، دارای وظیفه خاصی شدهاند و هر کس بهتر انجام وظیفه کرد، ارزشمندتر خواهد بود. اگر هر دو، وظایف مخصوص خود را به خوبی انجام دهند، کشتی خانواده را بهخوبی در برابر امواج طوفانهای حوادث، با کمال سلامتی به ساحل میرسانند. به گفته پروین اعتصامی:
وظیفه زن و مرد ای حکیم! دانی چیست؟/ یکی است کشتی و آن دیگری است کشتيبان
چو ناخداست خردمند و کشتیش محکم/ دگر چه باک ز امواج ورطه طوفان
3- نگاهی بر وظایف و حقوق متقابل زن و شوهر
وظایف متقابل زن و شوهر، گوناگون است؛ بخشی، واجب و دستوری است، بخشی مستحب و اخلاقی است و بخشی از آن، بستگی به قرارداد و توافق همسران دارد.
ما در اینجا به طور خلاصه، عناوین کلی وظایف و حقوق همسران را در شش مورد زیر، خاطرنشان میکنیم:
یک. احترام و محبّت به همدیگر
اساس و پایه تحکیم خانواده و ادامه آن، «محبّت و احترام» زن و شوهر به همدیگر است. محبّت و احترام، پیوند خانواده را مستحکم میکند و کانون خانواده را گرم مینماید و موجب جلوگیری از کشمکش و قهری و جدایی میگردد. اگر شوهر به جای محبّت به همسر، او را تحقیر کرد، هرگز توقع صفا و محبّت را از او نداشته باشد. همچنین، اگر زن در موارد لازم از شوهر اطاعت نکرد و با سردی با او روبرو شد، هرگز در قلب او جا نمیگیرد، بلکه موجب میل یافتن او به دیگران میگردد. به گفته مولوی در کتاب مثنوی:
از محبّت تلخها، شیرین شود/ از محبّت مسها زرین شود
از محبّت خارها، گل میشود/ وز محبّت، سرکهها مُل میشود
از محبّت، حزن، شادی میشود/ وز محبّت غول، هادی میشود
از محبّت، نیش نوشی میشود/ وز محبّت شیر، موشی میشود
از محبّت، سنگ روغن میشود/ بیمحبّت موم، آهن میشود[2]
البته محبّت باید از دو طرف باشد. گفته باباطاهر:
چه خوش بی، مهربانی از دو سر بی/ که یک سر مهربانی دردسر بی
وجود عواطف سرشار در زن و نیاز روحی او اقتضا میکند که به او بیشتر محبّت و احترام شود. در خبرها آمده بود:
زنی در دادگاه، اعلام کرد که حاضر است علاوه بر بخشیدن مهریه خود، مبلغی هم به شوهرش بدهد تا با طلاق او موافقت کند. با توجّه به اینکه از ازدواج آنها تنها چهار ماه میگذشت، علت را از زن پرسیدند. در پاسخ گفت: چون شوهرم، طوطیهای خود را بیشتر از من دوست دارد، کاسه صبرم لبریز شده، دیگر نمیتوانم با او زندگی کنم.[3]
رسول خدا(ص) فرمود:
«كُلَّمَا اِزْدَادَ اَلْعَبْدُ إِيمَاناً اِزْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ؛
هرچه ایمان انسان افزونتر باشد، به همسرش بیشتر محبّت میکند».[4]
امام صادق(ع) فرمود: هر کس ما را بیشتر دوست دارد، به همسرش بیشتر عشق میورزد.[5]
نیز فرمود که پدرم (امام باقر(ع)) میفرمود:
«مَنِ اِتَّخَذَ اِمْرَأَةً فَلْيُكْرِمْهَا؛
هر کس زن گرفت، باید او را گرامی بدارد و به او احترام کند».[6]
رسول اکرم (ص)در ضمن گفتاری فرمود:
«مَنِ استَخَفَّ بِأَهلِهِ خَسِرَ طِيب عَيشِهِ؛
هر کس به همسرش توهین کند و او را تحقیر نماید، به خوشی زندگیاش لطمه میخورد».[7]
لازم به تذکّر است که اگر همسران ، محبّت قلبی نسبت به همدیگر نداشته باشند و فقط تظاهر به دوستی کنند، باز مفید است و چه بسا همین تظاهر، مقدمه محبّت قلبی گردد. بر همین اساس، پیامبر فرمود: هرگاه مرد به همسرش در زبان بگوید: حقیقتاً تو را دوست دارم، این سخن هرگز از قلب همسرش خارج نخواهد شد.[8]
همچنین باید آثار محبّت را آشکار نمود و از اموری که رشتههای محبّت را قطع میکند، پرهیز کرد. مثلاً تعریف و تشویق همسر در حد اعتدال، در حضور و غیاب او موجب محبّت بیشتر و تحکیم آن خواهد گردید؛ ولی عیبجویی از او مسلّماً او را سرد میکند و رشتههای محبّت را قطع و پاره مینماید.
یکی از اموری که موجب قطع رشته محبّت میشود، عدم تشکر و عدم قناعت از ناحیه زنان است. بعضی از آنها به خاطر تجملگرایی و افزونطلبی – با اینکه لوازم زندگی به قدر کافی دارند - باز، آن را کم میشمرند و به جای اظهار تشکر از شوهر، به انتقاد و عیبگویی میپردازند. قطعاً اینگونه زنان، از نظر اسلام زنانی مشئوم و بدقدم هستند و زنان قانع و شاکر، در صف بهترین بانوان خواهند بود. از اینرو، رسول خدا (ص)فرمود:
«خَيْرُ نِسَائِكُمُ اَلَّتِي إِنْ أُعْطِيَتْ شَكَرَتْ وَ إِنْ مُنِعَتْ رَضِيَتْ؛
برترین زنان شما، آن کسانی هستند که هرگاه متاعی به آنها داده شد، تشکر میکنند و اگر داده نشد، باز اظهار رضایت و شادی مینمایند».[9]
امام صادق(ع) فرمود: هر زنی که به شوهرش بگوید هرگز از تو خیری ندیدهام، اعمال نیک خود را حبط و پوچ ساخته است.[10]
و نیز فرمود: چند نفر به حضور رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: ما دیدیم چند نفر از انسانها، چند نفر دیگر را سجده میکردند. این کار چگونه است؟.
پیامبر(ص) از این کار، نهی کرد و فرمود:
«لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً يَسْجُدُ لِغَيْرِ اَللَّهِ لَأَمَرْتُ اَلْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا؛
اگر قرار بود من به شخصی دستور دهم که شخص دیگری را سجده کند، به زن، فرمان میدادم که شوهرش را سجده کند».[11]
حضرت ابراهیم خلیل(ع) در مورد بداخلاقی همسرش «ساره» به خدا شکایت کرد. خداوند به او وحی کرد: مثال زن (اینگونه زن) مانند استخوان کج است؛ اگر آن را راست کنی، میشکند؛ ولی اگر با او مدارا کنی، از او بهرهمند میشوی. بنابراین صبر و تحمل کن.[12]
هشدار پیامبر(ص) به زن و شوهر
پیامبر(ص) فرمود: مردی که همسری دارد و همسرش او را میرنجاند، خداوند نماز و هیچ کدام از کارهای نیک آن زن را نمیپذیرد تا اینکه شوهرش را کمک و خشنود کند. در غیر این صورت، اعمال نیک او مردود است، گرچه تمام عمر خود را روزه بگیرد و به عبادت بگذراند، بردگان بسیاری آزاد کند و اموال بسیار انفاق نماید. او نخستین کسی است که در قیامت وارد دوزخ میشود.
سپس فرمود: زن نیز اگر شوهرش را بیازارد، عبادات او در پیشگاه خدا مردود است و نخستین کسی خواهد بود که وارد دوزخ میشود.
آنگاه افزود: شوهری که در برابر همسر ناسازگار خود صبر و تحمل کند و در قبال بداخلاقی او بردبار باشد، خداوند برای هر بار که صبر میکند، پاداش صبر حضرت ایوب(ع) را به او میدهد و چنان زنی که شوهرش را (بدون دلیل و مجوز شرعی) میآزارد، در قیامت به شکل واژگونه، در صف منافقان، وارد دوزخ میگردد و تا وقتی که این روش را ادامه میدهد، مشمول خشم الهی است.[13]
ادامه دارد...
خودآزمایی
1- معنی «حق» و «وظیفه» را شرح دهید.
2- علّت اساسی فروپاشی زندگی زناشویی، طلاق و جدایی و پیامدهای شوم آن، چیست؟
3- از نظر اسلام در تشکیل خانواده وظیفه مرد و زن چیست؟
پینوشتها: [1] سوره نساء، آیه ۳۴.
[2] دیوان مثنوی ، دفتر دوم.
[3] روزنامه اطلاعات، 6/11/1350.
[4] بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۲۸.
[5] همان ، ص ۲۲۷.
[6] قرب الاسناد، ص ۳۴.
[7] المواعظ العددیه، ص ۱۵۱.
[8] شافی، ج ۲، ص ۱۳۸ ؛ وسائل، ج ۱۴، ص ۱۰.
[9] بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۹.
[10] وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۱۵.
[11] وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۱۵.
[12] فروع کافی، ج ۵، ص ۵۱۳.
[13] اقتباس و تلخیص از وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۱۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی